عـشـــــق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولی شناخته نمي شود.
عـشـــــق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولی گوش را کر مي کند.
عـشـــــق نغمه ي بلبليست که تا سحر مي خواند ولی تمام نمي شود.
عـشــــق رنگيست از هزاران رنگ اما بی رنگ است.
عـشــــق نواييست پر شکوه اما جلالی ندارد.
عـشـــق شروعيست از تمام پايان ها اما بی پايان است.
عـشـــق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.
عـشـــق کوششيست از تمام وجود هستی اما بي نتيجه.
عـشـــق کلمه ايست بي معني ولی هزاران معنی دارد.
عــشـــق.........
عـشـــق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را مي رساند ولي معنی آن گفتنی نيست.
نظـــــــر یـــادتـــــون نــــــره